انباشته های یک دختر

چرا تا شکفتم / چرا تا تو را داغ بودم نگفتم / ...

انباشته های یک دختر

چرا تا شکفتم / چرا تا تو را داغ بودم نگفتم / ...

فرا رسیدن بهار و نوروز باستانی را به همه ی دوستان تبریک می گویم

 

 

 

 

نوبهار آمد و گل سرزده ، چون عارض یار

 

ای گل تازه ، مبارک به تو این تازه بهار

 

با نگاری چو گل تازه ، روان شو به چمن

 

که چمن شد زگل تازه ، چو رخسار نگار

 

لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر

 

کز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار

 

زلف سنبل شده از باد بهاری درهم

 

چشم نرگس شده از خواب زمستان بیدار

 

چمن از لاله نورسته بود چون رخ دوست

 

گلبن از غنچه سیراب بود چون لب یار

 

خنده کن خنده ، چو سوری زطرب با دلبر

 

مست شو مست ، چو نرگس به چمن با دلدار

 

روز عید آمد و هنگام بهار است امروز

 

بوسه ای ده ای گل ورسته که عید است و بهار

 

گل و بلبل همه در بوس و کنارند زعشق

 

گل من ، سرمکش از عاشقی و بوس و کنار

 

گر دل خلق بود خوش که بهار آمده است

 

نوبهار منی ای لاله رخ گل رخسار

 

خلق گیرند زهم عیدی اگر موقع عید

 

 جای عیدی تو بده بوسه به من ای دلدار   

 

به مناسبت نزدیک شدن به عید و مراسم سمنوپزان

 

 امروز یه کم ( البته این یه کم کاسه ای بود متوسط  و من چون خیلی سمنو دوست دارم هرچه  

 

قدر هم باشه برام کمه . )سمنو برام آوردند و تازه یادم اومد که چیزی به عید نمونده و یادم افتاد ا 

 

ا ون زمان ها که تو خونه ی مادر بزرگم سمنوپزان بود و همه ی اقوام نزدیک دور هم جمع می  

 

شدیم و بساط سمنوپزان را راه می انداختیم.  

 

 دوسال پیش بود که کتابی درباره نسیم شمال دستم رسید که تو اون این شعر رو درباره ی  

 

سمنو سروده بود و دوست داشتم برای پیشواز از بهار اون رو این جا ذکر کنم .  

 

 

ننه جون من سمنو می‌خواهم – یار شیرین دهنو می‌خواهم 
 

عاشقم من به لقای سمنو – سر و جانم به فدای سمنو 
 

سمنو خوب تر از جان من است – سمنو شیره‌ی دندان من است 
 

من که در مطبخِ تو آشپزم – سمنو را به جه شکلی بپزم؟ 
 

ننه جون ارث به اولاد بده – سمنو را تو به من یاد بده 
 

دختر ای ماه پسندیده من – ای رُخَت روشنی دیده من 
 

اولاً دیگ بزرگی باید – گندمِ سبزِ سترگی باید 
 

جمع باید بکنی مردم را – آب باید بکشی گندم را 
 

ذره‌ای خاک نریزد در دیگ – چشم ناباک نیفتد بر دیگ 
 

 جنب و حایض  از آن دور شود – ورنه، شیرین نشود، شور شود 
 

جمع کردن ز نِسوان و بَنات – دور دیگ سمنو با صلوات 
 

بنشینند همه، سُبحه به کف – پیش دیگ سمنو صف در صف 
 

هی بخوانند جو شیخ و طلبه – کته کات و کته کوت و کته گه 
 

سمنو رخت به مینو بکشد – مَلَک از اوج فلک بو بکشد 
 

تا که دیگ سمنو جوش کند – عَم قِزی، خاله قِزی، نوش کند.  

 

 

پیشاپیش عید رو به همتون تبریک می گم و امیدوارم تعطیلات بهتون خوش بگذره . خدا کنه  

 

سفر  من هم به شهر سبزکازرون جور بشه . آخه با این تعریف ها و عکس هایی که از وبلاگ  

 

همشهری ها دیدم . خیلی سبز و قشنگ شده و دلم حسابی هوای اون جا رو کرده .